کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن لطفی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : مسمط    

با تمامِ هستی‌ات خود را ندیدن مشکل است            سخت‌تر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است            بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است


یک شبه یکباره یک‌دَم قَد خمیدن مشکل است

از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی            از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
            آه از باران مگـو وقتی که مـادر نیستی

داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است

از همه از هرکسی او بیشتر آورده است            هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
            دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است

قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است

داد اول بـاز هَـم روزیِ مـیـکـائـیـل را            بعد از آن خانم تَـفَـقُـد کرد عزرائیل را
بعـد لطـفی کرد با پا بـالِ جـبرائـیـل را
            بعد هم آورد از خـیـمه دو اسماعـیل را

آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است

زینب آمد یا که نه می‌آمد آنجا فـاطـمـه            زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
            لافـتـا الا عـلـی لا سـیـف الا فــاطــمـه

کربلا را بی‌حضورش آفریدن مشکل است

در شُکوهِ او عـلی را حق تعالی ریخته            در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تـشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
            کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته

گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است

با زبان حال گفت: آقا دو جانم را ببـین            پیـشِ رویِ خود تمامِ خـانِـمانم را ببـین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
            ای تـمـام هـستی‌ام لطفاً جـوانم را ببـین

بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است

چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد            گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
            زیرِ لب تا گفت مادر، مادرش هم گریه کرد

گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است

بِیـنِ خـیمه بود و می‌آمد صدایِ بچـه‌ها            مادر است و کاش میرفت او بِجای بچه‌ها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچه‌ها
            وای می‌آمد زِ مـیـدان نـالـه‌های بچـه‌ها

دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است

اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست            اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
            زیرِ تیر و سنگ‌باران بود حالا نیست نیست

از میانِ نیزه‌ها مادر شنیدن مشکل است

ناله‌ها می‌آمد و زینب صدا میزد حسین            حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
            گفت عونَش اَشهدُ، و زینب صدا میزد حسین

سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد لازم به ذکر است که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با برادر گـفت آقاجان دو جـانم را ببین            پیـشِ رویِ خود تمامِ خـانِـمانم را ببـین

بیت زیر جهت رعایت بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد، شایسته است توجه بیشتری در الفاظ بکار برده شده برای اهل بیت داشته باشیم

پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین            ای جوانمُرده کمی دو نوجـوانم را ببین

محمد و شهادت شهادت عون و محمد، مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل مثنوی

مـائـیـم حُــر کــربــلای زیـنـب            سرباز بی چون و چرای زینب
با یک نگاهش عاقبت به خیریم            باشد رضای حق رضای زینب


مــثـل تــمــامـی مــدافــعــانــش            سـر می‌دهـیـم آخـر برای زینب
عـون و مـحـمـد هـای مـا فـدای            یک تـار مـوی بچـه‌هـای زینب

امـروز دزد قــافـلـه زیـاد اسـت            شمر و سنان و حرمله زیاد است
از شیـعه بی‌انـدازه کـیـنه دارند            مهر ابـوسـفـیـان به سیـنه دارند

هم خلق‌شان هم خوی‌شان یهودی‌ست            امـیدشان بر حـاکم سعـودی‌ست

حق و حـقـیقـت را شهـید کردند            وهـابـیـت را رو سـپـیـد کـردنـد
میلی به غیر زور و زر ندارند            در جنگ رو در رو جگر ندارند
شـیـعـه ولی سـربـاز کـم نـدارد            تـاب تــمــاشــای ســتــم نــدارد
ای وای اگر که حوصله سر آید            اذن جـهـاد از سـوی رهـبـر آید
با “یاعـلی” محـشر می‌آفـریـنـیم            فـتحی چنان خـیـبر می‌آفـریـنـیم
شامـات خـط قـرمـز مـوالی‌ست            غصب حرم کردن که خوش خیالی‌ست
تـا شـام دارد لـشـگــر عـجـم را            دشـمـن نـبـیـنـد سـایـۀ حــرم را
دلـواپـسـی بـهــر حــرم نـداریـم            سـیـد عـلـی داریـم غــم نـداریـم
گرچه حرم امروزه در امان است            هر فصل شیعه فصل امتحان است

دل می‌تـپـد با هر فـراز روضه            با من بـیـا تـا پـیـشـواز روضـه
دور از نگـاه مضـطـر عـقـیـلـه            هر دو جوان از محضر عـقـیله
با شـور و با شـوق زیاد رفـتـند            اذن جـهــاد آقـا کـه داد رفـتــنـد
با مـیل خود با افـتـخـار رفـتـنـد            مـثـل دو کـوه اسـتــوار رفـتـنـد
بی واهـمه از تـیر و تـیغِ دشمن            بـا اتّـکا بـر حـیِّ ذات ذوالـمـن
هر دو یل زینب به سوی میدان            رفـتـند بهـر بـذل جان به جانان
با هر رجـز از نـیـتـش خبر داد            وقـتی محـمـد با گـلایـه سر داد:
»نَـشـکـوا اِلی اللهِ مِنَ الـعُـدوانِ            قِــتـالِ قَــوم فِـی الــرَّدی عـیـانِ
قَــد تَــرَکــوا مَــعــالِـمَ الــقــُرآنِ            وَ مُـحـکَـمُ الـتّـَنزیـلِ وَ الـبـیـان«
از ابن ملـجـم کـربـلا که پُر شد            از قـنـفـذ و مغـیـره‌ها که پُر شد
در چـنگ اشـرار حـسـود افـتاد            از خستگی شمشیر و خود افتاد
این سوی میدان از فـرس محمد            سوی جـنانـش عاشـقـانه پَـر زد
آن ســوی مـیــدان بــلا بــرادر            بـا تیغ کین ای وای گـشته پرپر
گرچه عصای دست مادرش بود            او هـدیـه مـادر به دلـبـرش بود
نه یک نـفـر ده‌ها نـفـر رسیـدند            اولاد زینب را به خون کـشیدند
ذکـر زنـان خـیـمـه: وای زیـنب            قامت کمان خیمه …وای زینب
در خیمه از غم یکّه بر زمین خورد            هر شیشۀ عمرش که بر زمین خورد
هم با امـام خـویش هم قـسـم شد            هــم مــادر مــدافــع حــرم شــد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل عدم رعایت قافیه که اصلی ترین رکن شعر است تغییر داده شد، لازم به ذکر است چند سالی است قالب شعری جدیدی به نام غزل مثنوی تعریف و بعضی از شعرا در این قالب شعر می سرایند، غزل مثنوی شعری است که ابتدا با ردیف و قافیه غزل اغاز میشود اما در ادامه به دلیل گسترگی مفاهیم شاعر با شیوۀ قافیه مثنوی شعر را ادامه می دهد، در حالیکه در شعر بالا با بیت ( امروز دزد قافله زیاد است) شروع شده سپس چند بیت بعد با قافیه غزلی ادامه پیدا کرده دوباره شیوۀ قافیه مثنوی و .... که این عملکرد نادرست است که ما سعی کردیم با جابجایی ابیات و تغییر بعضی از مصراع ها ایرادات وارده را اصلاح کنیم، هرچند این قالب شعری در کتب متقدم نیامده و شعرای معرف هم در قالب شعری نسروده اند، اما بخواهیم در این قالب شعر بسرائیم باید حداقل قاعده های آن رعایت شود و معنا ندارد هر جا قافیه به تنگ آمد قاعده را رعایت نکنیم.

بی واهمه از تـیر و تیغ و نیـزه            در مـعـرکـه بـا اقـتـدار رفـتـنـد
هر دو یل زینب به سوی میدان            نوبت به نوبت به شکار رفـتـند

این سوی میدان از فـرس محمد            با صورت گـشـتـه کـبـود افـتـاد
آن ســوی مـیــدان بــلا بــرادر            بـا ضـربـۀ سخـت عـمـود افـتاد
با ضربت شمـشیر و نیـزه‌ها نه            داغ بــرادر دیــد و زود افــتــاد
گرچه عصای دست مادرش بود            اما شکست …اما چه سود افتاد

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

در دو جهان دُرّ و‌ گهر زینب است            حوریه در شکل بشر زینب است
تیغ حسین است و سپر زینب است            شـیـرزن وقت خـطـر زینب است


نـیــم عــلـی نـیــم شـده فــاطــمــه
دخـتـر زهـرا نـه! خـود فـاطــمـه

مثـل عـلـی عـابـدۀ هـر شب است            صبح ولی قاتل صد مرحب است
چـادر او سنـگـر این مذهب است            کـعـبه ما سـینه زنان زینب است!

حـلـم‌ِ تـمـام عـلـمِ تـمـام اسـت این
واسـطـه بـیـن دو امـام اسـت ایـن

آیــــنــــۀ عـــزت پـــــرودگـــــار            بـت شــکــن بـی‌تــبــر روزگـــار
دو پسرش چون دو سر ذولـفـقـار            در وســط خـیــمــه نــدارد قــرار

وقـت رجـز خـوانـی زیـنـب شـده
نــوبـت قـــربــانــی زیـنـب شــده

ای پــسـر مــادرم ای بـی‌نـظـیـر!            خُـرده به وسـع کـم زیـنب نـگـیـر
این دو جوان‌اند به عـشق تو پـیر            عـبد حـسین‌اند و تو نـعـم الامـیـر

وارث رزم و شــرف جـعـفـرانـد
نــذر سـر مــوی عــلـی اکـبــرنـد

کـاش بـجـای تو پـریـشـان شـونـد            جای تو در قـتـلـگه عـریان شوند
غــارت دزدان بـیــابــان شــونــد            طـعـمه هـر سـم سـتـوران شـونـد

ذبـح شـونـد ایـن دو بـجـایـت اخـا
هــر چـه کـه دارنــد فـدایـت اخــا

حـاجـتـم امـروز روا شـد حـسـین            گـوشـه‌ای از دیـنـم ادا شد حـسین
بـد گـره‌ای بـود که وا شد حـسـین            زیـنـبـت ام‌الـشـهــدا شـد حــسـیـن

این دو کـه رفـتـنـد تـو امـا بـمـان
یـا که بـه مـیـدان بـبـرم یـا بـمـان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

از غـم غـربت مـولا به تنـش تب دارد            دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
به فدای سر تو! هرچه که دارم این است            چه کنم؟هست همین هرچه که زینب دارد


ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت            إذن خود را هم از آن قـدّ مـورّب دارد
پسرش رفت به میـدان و شغـالان دیدند            شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد
رفت و فـریـاد برآورد بـرادر! بـشـتاب            تـیغ ورّاث عـلی از دو طرف لب دارد
حق همین است که قـربانی اکبر بشویم            زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد
از یمین می‌روم از سمت یسارش با تو            دشمـن مـعـرکه یک روزِ مـعـذّب دارد
بـد به دل راه مـده مـطـمـئـناً پـیـروزیم            مادر ماست که در خـیمه، مرتّب دارد:

زیر لـب زمـزمـه نـاد عـلـی می‌خـواند            دارد از هـیـبـت اولاد عـلـی می‌خـوانـد

هر دو چون حیدر کرار شدند در پیکار            هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار
دور خود ساخته‌اند از سر دشمن کوهی            تن بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای            بارش تیـر شد آغاز ز هر سو ای وای
ناگهـان هردو بـرادر به کـمـین افـتادند            زیر بـاران جـفـا هـر دو زمـین افـتادند
بدن هر دو پر از تیر، به هم دوخته شد            چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد
این طرف، حادثه از چشم زنی دور افتاد            آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم            چشم مادر نگـران شد به پسرها کـم کم
عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب می‌خواست            نذر من گشت اَدا! شکر، حسینم برجاست

پـسرانم به فـدای سر تو، غـم نـخـوری            هر دو قربان علی اکبر تو، غم نخوری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد، ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

می‌رود سـمت برادر به تنـش تب دارد            دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد

برخلاف آنچه در اشعار آورده می‌شود بر اساس روایات مقاتل معتبر محمد و عون جداگانه به رزم رفتند و پس از به درک واصل کردن شماری از دشمنان به شهادت رسیدند.

تکـیـه دادند به هم هر دو برادر ایـنـبار            هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار

مدح و شهادت فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : احمد شاکری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دیگر بـسـاط روضـۀ او پـا گرفـته بود            اشکـش از او مجـال تمـاشا گرفـته بود

در خـیـمه مـانـده بود نـبـیـنـد برادرش            در خیمه نذر روضۀ زهـرا گرفته بود


دارنـد مـی‌بـرنـد، بـه تــاراج می‌رونـد            حـالا صـدای هـلـهـلـه بـالا گـرفـته بود

یک یک حریف این دو دلاور می‌شوند            طرح هجوم دسته جمعی پا گرفـته بود

جایی بـرای بـوسۀ زینب نـمانـده است            از بس که زخم ‌‌‌در تنشان جا گرفته بود

وقت غـنـیـمت است دو تا لـشکـر آمده            خولی دوباره سهم خودش را گرفته بود

سهمش دوتا سر است به تاراج می‌برد            دار و نـدار زیـنب کـبری گـرفـتـه بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت تطابق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد، هر چند حرمله لعنة الله علیه در کربلا جنایات فجیعی انجام داد لیکن در شهادت محمد و عون حرمله ملعون نقشی نداشته است بلکه عون توسط عَبْدُاللَّهِ بْنَ قُطْبَة و محمد توسط عَامِرَبْنِ نَهْشَل تَّمِيمِي به شهادت رسید و اشعاری همچون بیت زیر نشانگر عدم مطالعۀ شعرای محترم است که باید اصلاح شود. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هرکس رسیده با دو تبر ضربه می‌زند            این نـقـشه‌های حـرمله حالا گرفـته بود

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بابا همیـنـکـه دخـتـرکـت بی پـنـاه شد            بعد از هجـوم اسیـرِ غمِ یـک سپاه شد

از قـتـلـگـاه، تا به خـرابـه مـرا زدنـد            دور از نـگـاهِ تو همه جا قـتـلگـاه شد


هـمـراهِ راه!، نـقــشـۀ راهِ مـرا بـبـیـن            از ردّ تــازیــانــه‌ تـــنــم راه راه شــد

حتی لباسِ پـارۀ من نـیـز خنـده داشت            وقـتی خـرابـه؛ خانـۀ فـرزنـدِ شـاه شد

می‌خواستی عروس شوم؛ پیرزن شدم            مویـم سپیـد و رخت سپـیـدم سیـاه شد

قـدّم نـمی‌رسـیـد، بـبــوسـم لـب تـو را            در حـسـرتت نصیـبِ لـبـم ذکـرِ آه شد

هر جا که چشمِ بد نظری در مسیر بود            گـفـتم عمو بیـا که به رویـم نـگـاه شد

مـدیـون عـمّـه‌ام اگـر امـروز زنـده‌ام             بـی تکـیـه‌گـاه بود، ولی تکـیـه‌گـاه شد

دستم شناخت، روی تو را؛ چشمِ تار نه            بر پـیـری‌ام ببخـش، اگـر اشـتـبـاه شد

کاخِ یـزید را به سرش می‌کـنم خراب            حالا کـه سیـلِ اشک، برایم سـلاح شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زینب اگر نـبود، مرا زجر کـشته بود            بـی تکـیـه‌گـاه بود، ولی تکـیـه‌گـاه شد

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : محسن درویش نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چشمش به راه بود و شبی پُر ستاره داشت            رویش به ماه بود و غمی بی‌شماره داشت

از آه جانـگـداز، گـلـویـش گـرفـتـه بـود            از داغ روی داغ دلی پُر شراره داشت


هربار تـازیـانـه به سویـش اشاره کـرد            دستش به سمت نـیزۀ سـقا اشاره داشت

وقتی که خورد روی زمین دست بسته بود            پایش برهنه بود و زمین سنگ خاره داشت

بـابـا که بود قـسـمت او گـوشـواره بـود            بابا که رفت دختر او گوش پاره داشت

سر تا رسیـد قصۀ دخـتـر به سر رسیـد            بـابـا بـرای غـصـۀ او راه چـاره داشت

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

با سـرت آمـده‌ای داغ تـنت را چه كنـم            پس گرفتم سر تو، پیـرهنت را چه كنم

شام تا كـربـبـلایـت شده بیـن الحرمیـن            سر در آغوش من اما بدنت را چه كنم


غصه‌ام غارت خلخال و النگوها نیست            مانـده‌ام اینـكه عـقیق یـمنت را چه كنـم

خیزران خورده‌ترین رأس جدا از بدنی            خون خشكـیده كـنار دهنـت را چه كنـم

فرض كن بوسۀ من مرهم لب های تو شد            زلف در هم شده و پرشكنت را چه كنم

خواب ده اسب و تنت را همه شب می بینم            روضه‌های بـدن بی كـفـنت را چه كنـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط خانه و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

میهمان بودی و جا داد تو را كنج تنور            رسم مهمانی و این سوختنت را چه كنم

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روى دیوارِ خرابه نـقش غربت مى‌كنم            ناخوشی‌ها را عزیزم! با تو قسمت مى‌كنم

نه غذایى و نه آبى و نه حتى جاىِ خواب            اینـچنـین هستم ولى بابا قـناعت مى‌كنم


بعدِ هر دُشنام از خولى و زجر و حرمله            مى‌نشینم گوشه‌اى با عمه صحبت مى‌كنم

دستِ دخترها كه در دستِ پدرها مى‌شود            در خودم سر مى‌بَرم؛ با خویش خلوت مى‌كنم

دخترانِ شام با من بى وفایـى مى‌كنـنـد            هر چقدر هم كه به آنها من محبت مى‌كنم

از تو دلگیرم پدر؛ من را ندیده رفته‌اى            لكنت من را ببخش بابا..جسارت مى‌كنم

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ارثـی ز یـاس طایـفـه بی‌شک نـداشتم            بـر پهـلـویـم اگـر گـل میـخک نـداشتم

بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد            بعـد از تو هـیـچ روز مبارک نـداشتم


لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت            پـیـراهـن کـبـود و مـشـبّـک نـداشـتـم

گفتند گوشواره ندارد چه دختری‌ست!            بابا به عُـجب باطـنـشان شک نـداشتم

با دخـتـران شـام اگـر حـرف مـی‌زدم            دست خودم نـبـود، عـروسک نـداشتم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت            پـیـراهـنـی کـبـود و مشـبّـک نـداشـتم

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

انـگـار روح فـاطـمه در او دمیـده بود            آئـیـنـه‌ای کـه دیـده عــالـم نـدیـده بــود
هنـگـام خواب در بـغـل عـمه زیـنـبش            دخـتـر نـگـو بگـو ملکـی آرمـیـده بود


از هر طرف پدر به تماشاش می‌نشست            از بس که او به حضرت زهرا کشیده بود
یادش به خیر آن شب جشن سه سالگیش            بـابـا دو گـوشـواره زیـبـا خـریـده بـود
یـادش بـه خــیـر روز تـولـد بـرای او            زینب بـراش چـادر مشکـی بریـده بود
چادر به سر که کرد دل خانواده رفت            گـویـا که مهر در شبِ تیـره دمیـده بود
آورد سیـنـه ریـز قـشنـگـی عمو براش            خوشبخت تر ز او به خدا کس ندیده بود

بعد از پدر به سیـنـه او غـم سپرده شد
افسوس هر چه داشت به تاراج برده شد

حالا به روی خاک خـرابه فـتاده است            طفلی که بیش از همه زخمی جاده است
حالا نه گوشواره به گوش و نه سینه ریز            بر سیـنـه داغ خاطره‌ها را نـهاده است
در گـوش های دخـترک کوفه دیده بود            آن گـوشواره‌ها که پدر هدیه داده است
آن که به بوسۀ پدر از خواب می‌پریـد            کـارش به تازیـانـه و سیـلی فتاده است
ازبس گـرفته سیلی از او نـور دیده را            کـم سـو ترین سـتارۀ این خانـواده است
روزی غـزال خانـۀ ارباب بود و حال            زینب شده عصایش اگر ایـستاده است
او که هـمیـشه شانـه عـباس جـاش بود            در زیـر دست و پا چقـدر اوفتاده است

این غصه‌اش نبود که دشمن مرا زد است
تنـها غمش همین شده بابا نـیامده است

آنـقـدر گـوشۀ ویـرانـه روضه خـوانـد            آخر به بزم گـریـۀ خود شاه را کـشانـد
می‌خـواست از ادب بـرود پیـشـواز او            خود را کشان کشان طرف آن طبق رساند
تا که رسید دور پدر گشت و گشت و گشت            بر روی خویش لطمه زد نوحه خواند و خواند
فرشی نـداشت پهـن کـنـد پیـش پای او            سر را به روی زلف پریشان خود نشاند
آهـسـتـه و بــریـده بـریـده ســلام کـرد            این لکـنت از سیاهی شب یادگـار ماند
هر زخم را که دید نفس سخت تر کشید            هـنـگـام دیـدن لـب بـابـا نـفـس نـمـانـد
این لب هزار بار مرا بوسه داده است            این گفت و لب به روی لب یار جان فشاند

او رفت و هیچ وقت جدا از محن نـشد
مـثـل حـسیـن کـنـج خـرابه کـفـن نـشد

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

من پـیـر شدم عـمّه خـمید آخرِ عمری            در کنج خـرابه چه کـشید آخرِ عمری

جا داشت بمـیـریم که بـانـوی وقـارت            هـمراه سر و نیـزه دویـد آخرِ عـمری


اشکش وسط حلقه اشرار که می‌ریخت            عـباس به دادش نـرسـیـد آخر عمری

نـشنـیده بگـیر حرف دل دخـترکت را            در بزم شراب عـمه بُـرید آخرعمری

حق دارد اگر گریه کند بعد تو هرشب            چشمی‌که به جز روضه ندید آخر عمری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

زنجیر به دست آمد و بی معجری‌اش دید            بی‌حـرمتی مـوی سـپـیـد آخـرِ عمری

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

کمی دلتنگم و دارم کمی با تو سخن بابا            بـبخـشم نیست در پـایم تـوان پا شدن بابا

نه مانده نا برای من نه نائی در نوای تو            کتک ها خورده‌ام بی‌حد نمانده جان به تن بابا


گلایه دارم از زجر و گلایه دارم از خولی            مرا زد پیش تو بابا تو را زد پیش من بابا

سحر در خواب خود دیدم برایم چادر آوردی            به جایش هدیه کردم من به تو یک پیرهن بابا

نمیخواهم کفن اصلأ چرا که دیشب از عمه            شنـیـدم بـوریا آخـر برایت شد کـفـن بابا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن افتادن حضرت رقیه از ناقه و دنبال او رفتن توسط زجر و ... حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

زدن‌هایش که جای خود چه دادی زد سرم آن شب            ندیدم مثل زجر اصلأ کسی را بد دهن بابا

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : امیرحسین آکار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قـطره می‌آید درِ این خانه دریا می‌رود            کـور مـاد رزاد می‌آیـد مسـیـحا می‌رود

ابتدا معـراج هم پشت در این خانه بود            هر که بالا میرود بی‌شک از اینجا می‌رود


هر که آداب گـدایی را رعـایت می‌کند            خـشت هم باشد اگر تا به ثـریا می‌رود

گریه‌کن از آب در می‌آید آخـر عاقـبت            هـر که زیـر پـرچـم اُمّ ابـیـهـا مـی‌رود

لاجرم وقتی پسرها مثل حیدر می‌شوند            دختر این طایفه قطعاً به زهرا می‌رود

کربلا تفـسیر کوتاهی‌ست وقتی اکبری            بـا قـد رعـنـا می‌آیـد اربـاً اربـا می‌رود

خواهرى در کوفه بین خطبه ساکت می‌شود            قاری‌اش از منـبر نیزه که بالا می‌رود

بی گمان جام شراب از ترس رنگش می‌پرد            آن زمـانی که رقـیه سمت سـقا می‌رود

خواب های هر شبش تعبیر شد پایان کار            از خـرابه دخـترک هـمراه بابا می‌رود

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

بـعـد تو مـیـان شـعـلـه‌هـا و دود            گُـل‌های خـیـمه شدن یـاس کـبود
میـدانی بابا من از چی دلخـورم            ما بودیم، حرمله بود، عـمو نبود


دیگه از غـارت گـوشـواره نگـم            دیـگـه از درد گـوش پـاره نـگـم
حال و روز ربـابُ خودت ببـین            دیـگـه از غـارت گـهـواره نـگـم

شمع عـمرم داره سوسـو میـزنه            مـنـو هی دشـمـن بـد خـو میـزنه
حـرمـلـه خــبــر داره کـه سـیّـدم            لـگـدا شـو سـمت پـهـلـو مـیـزنـه

صـد دفـه جـانـم رسـیـده به لـبـم            بـعــد تـو پــائـیـن نــیـامـده تــبـم
دست به دیوار می‌گیرم تا پا بشم            هـمـیـن هم مـدیـون عـمـه زینـبم

شـبهـا ضرب سـیـلی افـطار منه            شـاهـدم این چـشـم‌های تـار مـنه
گوش اون دختری که زد منو رفت            ببین از رو نیـزه، گوشوار منه؟

هی بهـم میگـن: آخه تو دخـتری            کو بابات که اینطوری دربه دری؟
قـربان سرت برم، غـصه نخور            رو نـی‌اَم از هـمـه بـابـاها سری

اگه دشـمنت به ما خـارجی گفت            اگه از سیلی رو گونه گل شکفت
اگـه پـای نـیـزه مـا رو مـی‌زنـن            فـدای سرت، تو از نیزه نیـوفت

زنـدگی بـی‌تـو دیـگـه درد سـره            ایـن روزای مـن روزای آخــره
جـان نـمی‌دم بـابـا تا نـبـوسـمـت            خـرابـه مـنـتـظــرم، یـادت نــره

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من            پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من

اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم            اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من


به نیزه آیه خواندن با تو و تفسیر با زینب            به محمل خطبه‌ها با عمّه طوفان کردنش با من

همین‌ که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم            خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من

به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم            اگر می‌خندد آن نامرد‌ گریان کردنش با من

من از این شهر و این ویران زیارتگاه می‌سازم            مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من

پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد            بجای من بگو با او که جبران کردنش با من

شنیدم که سراغت را رُباب از عمّه می‌گیرد            به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من

نمی‌آید به لب جانم سَرَم را تا نگیری تو            عزیزم دامنش با تو فقط جان کندنش با من

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قبل از این بر تن تو برگ و بری بود پدر            قبل از این بر تن من بال و پری بود پدر

خواب بودم که تو رفتی، جگرم سوخت ولی            هـمـۀ غـصـۀ مـن بی‌خـبـری بـود پـدر


بعد‌ تو رفت به غارت همۀ حاصل من            بعد تو قسمت من خون جگری بود پدر

سایه‌ات بر سر نی سـایۀ روی سر من            سر تو بر نوک نیزه چه سری بود پدر

من کـه از شـام فـقـط خـاطـرۀ بـد دارم            سـفـر شام عـجـب بد سـفـری بـود پـدر

سر بـازار، سر کـوچه، سر هر گـذری            بعـد تو قـسـمت ما در به دری بود پدر

کوچه در کوچه، بیابان به بیابان تا شام            قــصـۀ آبــلــه و پـای پَــری بــود پـدر

من اگر زنده‌ام از معجزۀ زینب توست            هـمه جـا بر تن زارم سـپـری بـود پدر

به سر ما سرِ سرنیزۀ دشمن می‌خـورد            اگر از داغ تو چـشـمان تـری بود پـدر

مـاجـرایی شده پـیـدا شـدن این لـب تـو            نیمه شب، کاش که نورِ بصری بود پدر

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

من هـم شبـیـه مـادرم زهـرا به سختی            پا می‌شوم از جـای خود اما به سختی

بعد از سـر تو قـاتـلـت بـال مـرا چـیـد            پَـر می‌زنم از شـام عاشـورا به سختی


آرامشم بعد از تو دیگر رخت بربست            گفتم به خود می‌افتم از فردا به سختی

آب خـوشی پـائـین نـرفـتـه از گـلـویـم            من خون دل هم میخورم حتی به سختی

وَ نَحنُ مَثبورونَ مَطرودونَ...ای وای            قـومی نـیـفـتـاده‌ست مثل ما به سخـتی

با استـخـوانِ مـویه کـرده مـویه کـردم            خود را کشاندم در دل صحرا به سختی

خـورد و خـوراکـم شد لـگـد با تازیانه            روز رقـیـه شـب نـشـد الا به سـخـتـی

مـثل لـبان تـو تـن من هـم کـبـود است            یک جای سالم می‌شود پـیـدا به سختی

تـو روی نـی بـودی و من با تـاول پـا            سـویت قـدم بـرداشـتـم بـابـا به سخـتی

دامان خود را فرش راهت کردم از شوق            تا از طـبق برداشـتم سـر را به سختی

این حجم اشک و ناله و دلـتـنگی‌ام را            دارد تـحـمـل می‌کـنـد دنـیـا به سخـتی

پهـلـو به پهـلـو می‌شوم شـاید بخـوابـم            آنـگـونه که انـسـیةالـحـورا به سخـتـی

کـاری نـدارد از لـبت بـوسـه گـرفـتـن            من بوسه می‌گیرم ولی حالا به سختی

جان کـنـدن راحـت به طـفـل تو نیـامد            جان می‌کنم با این جراحت ها به سختی

غـسـالـه غـسـلم می‌دهـد امـا به اکـراه            غـسـاله غـسـلم می‌دهـد امـا به سخـتی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد

بیـش از همه دنبال انگـشت تو گـشـتم            در نیمه‌های شب تک و تنها به سختی

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

به جز این درد که در قسمت بازو دارم            دو سه تا زخم در این گوشۀ ابـرو دارم

آنـقـدَر زد که هـمـین اول عُـمـری بـابـا            مثـل زهـرا شـده‌ام دست به پـهـلو دارم


برد سنجـاق سرم را وسـط کوچه کسی            در عوض لختۀ خون در دل گیسو دارم

بهـر اینکـه تو بـبـافی و مـرا نـاز کـنی            انـدکی جان پـدر در سر خـود مو دارم

و خلاصه… کـمری تا و تنی لـرزان و            دیـده‌ای تـار، از آن قـامـت دلـجـو دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان جعلی افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر به سراغ او .... حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خـواب دیـدم که صـدای قـدم زجـر آمـد            خـــاطـــرات بـــدی از آمـــدن او دارم

آه، هر روز در این قـافـلـه لـرزیـدم بـا            غـصه‌هایی که از آن دلـقک بد گو دارم

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پس از تو دام بلا قـسمت صنوبر شد            کـبـوترِ سرِ دوشت پـرید و‌ پـرپر شد

بجای نـاز کـشـیدن، کـشـید مـویـم را            کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد


تـمام راه به من نـان خـشک می‌دادند            زبس که دختر تو روزه داشت لاغر شد

صدا زدم ابـتـا! کعـب نی جوابم داد!            حریف من نشد و سیلی‌اش مکرر شد

شلـوغی سر بازار دخـترت را کشت            چه چشمهای بدی! عمه سوخت مضطر شد

لبـم فـدای لب تو! سـرم فـدای سـرت            که هرچه شد به من زار با تو بدتر شد

خبر بده به نجف! شام‌ را به‌هم ‌زده‌ام            نگـو رقـیـه! رقـیـه عـلـی دیـگـر شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شأن اهل بیت و تشبیه نکردن آنان به حیوانات تغییر داده شد

پس از تو دام بلا قـسـمت کـبـوتر شد            کـبـوترِ سرِ دوشت پـرید و‌ پـرپر شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

صدا زدم ابتا! زجر زد بصورت من!            حریف من نشد و سیلی‌اش مکرر شد

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چـون نـهـادی که بـی‌گـزاره شـده            گــوش تــو بـی‌دلــیــل پــاره شـده

آخــریـن راه کـه شـده‌سـت فــرار            اول راه و، راهِ چـــــــاره شـــــده


بـی‌ عـلـی آنـقَـدَر سَـبُـک شـده کـه            لـفــظ گــهــواره گــاهــواره شــده

صورت از رنگ نه، که رنگ کبود            خود از این صورت استعاره شده

مــوی تـو بـا حــسـاب خـاکـسـتـر            کـهـکــشـانـی پُـر از سـتـاره شـده

گـوش‌هـایت دو بیت یک غـزلـنـد            غـــزلــی کـه چـهــار پــاره شــده

رو به پـائـین چـنان ‌کـشـیـده شـده            که خـود گــوش گــوشــواره شـده

: امتیاز